سلام روز بخیر
چه حس خوبی
اینجا اشناس ...
...
دالخانی ه نه؟

اوه پسر اینا بوته ی چایی هستند؟ لاهیجانه

ادمو بدجور هوایی میکنه
.....
:))

برای من مهم نیس دیده بشه یا نه
میدونی که الان راحت ترم
هرچه کمتر و چکیده تر بهتر
از به به چه چه بیخودی خوشم نمیاد
و ازینکه حس کنم یکی چیزی مینویسه تا منم برم چیزی بنویسم
کلن من با این سیستمی که دارم خیلیم حال مکنم
خیلیم مودبم
---
کار خوبی میکنی به خاطر اسم به موزیک فکر میکنی
منم همچین فرمیو دارم منتها یکم پیچیده تر
کم کم نزدیک میشی و اسماتم مث خودت ردیف میشه
--
از این منظره خوشم میاد
از ابر
از مه
یشترین تاثیر طبیعت روی من مه و ابره متراکم و شدیده
و بعد اونا بارون و برف
ابنجا ایتز کلود ی ناو میچسبه
اما فک میکنم اینجا باید بابا گنوم زد و تددی
موافقی ؟ :دی

عکس از کادرِ فاخری برخوردار است
و چشم اندازِ دل فریبی
برای تصمیمی که گرفتی سیاوش جان خوشهالم
برات آرزوی موفقیت می کنم

خو چرا اسمو عوض کردی ؟
:))
از اول بهم بگین سای مللا راحت باشم دیگه
من مورد خودمو گفتم سیا
یه مدت زیاد شده بود منم حال و حوصله درس درمونی ندارم و قید و بندمونم که کش تومبونیه
خلاصه احترام جمعیه ادب ابکشیده نخ نمای خرده جمع گرایی ( این واژه های قرامساق چن من استفاده میکنم ؟ )
ایجاب میکرد کمی ازون لذته فاصله بگیرم بنده هم به ابرقدرت ها انگشتی نشون دادمو گفتم ابو بیریز همونجا که چی ؟ بگم ؟ بگمممممم ؟
باسیله ؟ موزیک ؟ حالیشه مگه ؟
من اصن دقت نکردم
گفتم چه مهم شدم تاثیر گرفتی از من فیریک شدم که
ای بابا
باسیله هم نشدیم این وسط که
اره بابا موزیکای ما که همشون ال آی وانته که
دالایی لاا گفتیو کردی کبابم
امرو چنتا عکس گرفتم که برات میفرستم
هافی رو دوچرخه و برگه های 100 سالگیو اخ اخ که دلم خواستیه جواریی شدید
لیکوییدو اینام بودو خلاصه دهنه هرچه مکزیکیه دیلر که عکساشو فقط میفرسته واسه ما
ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

دوتا کتاب میخوام
بنا به دلایلی از تو باید جست و جو کرد
ساختار روانشناسی فاشیسم
و
لولو
و طبیعتن میدونی که چرا !

لولو هم ترجمه خودشه - آره از طریق تو آشنا شدم باهاش - یکم پیگیر شدم - شعراش بدکی نبود - یعنی چون فرمش اونقد به شعر نزدیک نبود و اونقدر هم دور نبود و خیلیم میشد رد و پای مساعل مشترکو توش پیدا کرد بیشتر پیگیر شدم - بلاگشو بیشتر خوندم - یه جواریی ازون نوع فکر و دید فاصله گرفتم اما هیچوقت اتیاقم برای بیشتر شناختن از بین نمیره - و هیچ چیزم بیشتر از این نمیچسبه
---
من که نمیشناسم اما با چیزایی که خودنم ازش و سن و سالی که داشتو اونارو نوشت میتونم بگم واقعن افسوس داشت - هرچند درک میکنم کسی که اینکارو انجام میده و اینجور افراد بیشتر از همه زندگیو درک میکنن و چون نمیتونن جامعه دورو برو تحمل کنن اون عمل اتفاق میفته
حیف شد - چشمای زیبایی هم داشت

oh superbe

:)*****به یاد قدیم...میخوام راحت عکس ببینم و فقط ی نشونه بذارم تا بدونید دیدم و لذت بردم

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

سیاوش مگه عقده ی دیده شدن داری میخوای یه روز درمیون عکس بذاری
اه اه
بیخیال بابا
هرکی اومد دید که دید
ندیدم این موهبت بزرگ رو از دست داده
=))
والااااااا
مردم با این عکسای قشنگشون

کارگران مشغول کارند:)))
اسفند اخرین فیلتره ...
بگذره تمومه
خبر میدم...کارت دعوت به همراهِ همراه:)))

معرکه ست

لولو نمایشنامه کتی آکره که سمانه مدتها پیش ترجمه اش کرده بود. فکر نمیکنم چاپ شده باشه اما پی دی افش هست. اگر پیدا نکردی نیما جان بگو برات بفرستمش
ببخشید مثل قاشق نشسته پریدم وسط بحث

این عکس فوق‌العادست

فقط همینو می‌تونم بگم
....